-
شروعی جدید
دوشنبه 10 بهمنماه سال 1390 16:17
بعد از چند سال می خواهم دوباره این وبلاگ رو راندازی کنم ان شاء الله به کمک خداوند منان و شما عزیزان بتونم مطالب جالبی جمع و جور بکنم با تشکر پری دریایی
-
ما عده های زمینی
سهشنبه 18 تیرماه سال 1387 15:06
ناتاناعیل .آرزو مکن که خدا را در جایی جز همه جا بیابی.هر مخلوقی نشانی از خداست وهیچ مخلوقی او را هویدا نمی سازد. همان دم که مخلوقی نظر ما را به خویشتن منحصر کند.ما را از خدا بر می گر داند. ************ ما همگی اعتقاد داریم که باید خدا را کشف کرد دریغا که نمی دانیم هم چنان که در انتظار او به سر می بریم به کدام درگاه...
-
پیاده آمده ام
دوشنبه 17 تیرماه سال 1387 12:48
پیاده آمده ام بی چارپا و چراغ بی آب و آینه بی نان و نوازشی حتی تنها کوله یی کهنه و کتابی کال و دلی که سوختن شمع نمی داند کوله بارم پر از گریه های فروغ است پر از دشتهای بی آهو پر از صدای سرایدار همسایه که سرفه های سرخ سل از گلوگاه هر ثانیه اش بالا می روند پر از نگاه کودکانی که شمردن تمام ستارگان ناتمام آسمان هم آنها را...
-
برگ سبز ...
پنجشنبه 13 تیرماه سال 1387 15:46
عشق پرواز بلندی است مرا پر بدهید به من اندیشهء از عشق فراتر بدهید من به دنبال دل گمشده ام می گردم یک پریدن به من از بال کبوتر بدهید تا درختان جوان راه مرا سد نکنند برگ سبزی به من از جنس صنوبر بدهید یادتان باشد اگر کار به تقسیم کشید باغ جولان مرا بی در و پیکر بدهید آتش از سینهء آن سرو جوان بردارید شعله اش را به درختان...
-
چشم به راه
چهارشنبه 12 تیرماه سال 1387 12:20
خدایا آنان که همه چیز دارند مگرتو را به سخره می گیرند آنان را که هیچ ندارند مگر تو را ***** هر کو دکی با این پیام به دنیا می آید که خدا هنوز از انسان نومید نیست ****** خدا به انسان می گوید شفایت می دهم از این رو که آسیبت می رسانم دوستت دارم از این رو که مکافاتت می کنم ****** آنان که فانوسشان را بر پشت می برند سایه...
-
بگذرید ...
دوشنبه 10 تیرماه سال 1387 11:45
از کنار یکدیگر رد می شویم و تنها چیزی که در سال های دور باقی می ماند ، تنها ،خاطره ایست که مثل باد به جای باد ، هر کجا که می خواهد می رود... می وزد. شاید به همین دلیل ساده است که از خودم چیزی برای گفتن...پنهان کردن... یا از دست دادن ندارم. مانند دانه برفی که فقط یک بار درست در برابر چشمانت ، از بالا ،از میان هزاران...
-
گل یاس
پنجشنبه 6 تیرماه سال 1387 17:37
به سرخی می گراید ونشانه های زندگی حکم بر فراموشی میدهد چاره ای نیست جزحرکت در مسیر سرنوشت... ********************** روزها گذشت و درخت انتظار جز میوه ناامیدی ثمری نداشت باران شبانه نیز در تشنگی کویر غرق شد ********************************* آنچه در باغچه آرزو یافت می شد عطر دروغین گل یاس بود و بس باغ در اسارت گل پاییزی...
-
شعر نا گفته
پنجشنبه 16 اسفندماه سال 1386 10:56
نه ! کاری به کار عشق ندارم من هیچ چیز و هیچ کس را دیگر در این زمانه دوست ندارم انگار این روزگار چشم ندارد من و تو را یک روز خوشحال و بی ملال ببیند زیرا هر چیز و هر کس که دوست تر بداری حتی اگر یک نخ سیگار یا زهر مار باشد از تو دریغ میکند پس با همه وجودم خود را زدم به مردن تا روزگار دیگر کاری به کار من نداشته باشد این...
-
:::::::::خدایا(!)::::::::::
پنجشنبه 16 اسفندماه سال 1386 10:50
خدایا! دلم می خواهد شبیه بی ک س ترین آدمهای روی زمین باشم شبیه آدمهایی که جز تو یاوری ندارند از عظمت مهربانیت در حیرتم چگونه به من محبت میکنی در حالی که در سرزمین وجودم فصل سرد شیطانی حاکم است خدایا! سجده میکنم در برابرت که اینقدر در برابر من و گناهان من صبوری کمکم کن تا این مهربانی هایت را درک کنم
-
عشق یعنی...
سهشنبه 14 اسفندماه سال 1386 11:09
عشق یعنی سوختن یا ساختن عشق یعنی زندگی را باختن عشق یعنی انتظار و انتظار عشق یعنی هرچه بینی عکس یار عشق یعنی دیده بر در دوختن عشق یعنی در فراقش سوختن عشق یعنی لحظه های التهاب عشق یعنی لحظه های ناب ناب ***************************** عشق یعنی سوز نی ، آه شبان عشق یعنی معنی رنگین کمان عشق یعنی شاعری دل سوخته عشق یعنی آتشی...
-
« خانه دوست کجاست ؟ ... »
سهشنبه 14 اسفندماه سال 1386 11:05
دوباره مجنون ،دوباره بیقرار ، مثل گردباد وحشی بیابانگرد چرخ می زنم و به گرد و خاک ، پیراهن خود را می سایم و می روم و می آیم ... میان مروه و صفای این بیابان بی انتها هروله می کنم و « عشق » تنها تندیس یک شعار کودکانه است که از ذهن جستجوگر من آویزان شده است ! کاش دنیا رنگش مثل قلب من سفید بود یا که سبز ! من همان مسافر...
-
آمین ...
شنبه 11 اسفندماه سال 1386 16:42
و خداوند عشق را آفرید... رودها در جاری شدن و علفها در سبز شدن معنی پیدا میکنند... کوهها با قله هاو دریاها با موج ها زندگی پیدا میکنند... و انسانها همه انسانهابا عشق... فقط با عشق... پس بار خدایا بر من رحم کن ... بر من که میدانم ناتوانم رحم کن.. باشد که خانه ای نداشته باشم. باشد که لباس فاخری نداشته باشم. باشد که دست و...
-
یادمان باشد
جمعه 10 اسفندماه سال 1386 20:58
یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم ***** وقت پرپر شدنش سوز و نوایی نکنیم ***** پر پروانه شکستن هنر انسان نیست ***** گر شکستیم ز غفلت،من و مایی نکنیم ***** یادمان باشد سر سجاده عشق ***** جز برای دل محبوب دعایی نکنیم ***** یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند ***** طلب عشق زهربی سروپایی نکنیم